سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 68672



my dear
پنج شنبه 91 مرداد 12 :: 2:10 عصر ::  نویسنده : مهرناز جوووووووووووووووووون       




من چشم به راه یک اتفاقم

نه شاکی ام و نه غر میزنم

فقط در سکوت خودم / منتظرم...


به قول یک دوست :

تعویض یا تبدیل نمی خواهم/ دلم " تغـییر " می خواهد !



تغییری که درونم را دگرگون کند

روشن کند

امیدوار کند

چیزی که ابدی باشد و برای یک بار هم که شده

بیشتر از " یک لحظه " دوام داشته باشد !

با خودم می گویم شاید ....

شاید هنوز وقتش نرسیده

کسی چه میداند

شاید هنوز راه رسیدن را پیدا نکرده

اما حسی به من می گوید بالاخره پیدا می کند

و تا آن روز فقط از من یک چیز می خواهد ...

باشد ای اتفاق ! ...

گرچه کمی پیرتر شده ام

با اینکه دیگر مثل آنوقت ها عجیب نیستم

اما خیالت راحت باشد :

من صبورم ... .




موضوع مطلب :


پنج شنبه 91 مرداد 12 :: 2:8 عصر ::  نویسنده : مهرناز جوووووووووووووووووون       



خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه

دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه

نتونه به هیچکی اعتماد کنه هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه

نتونه آخرش برسه به یه بن بست

تک وتنها با یه دلی که هی وسوسش می کنه اونو خالی کنه

اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه آسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه

خیری از آسمون هم ندیده

مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده...؟

خیلی سخته آدم خودش به تنهایی خو کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله

!خیلی سخته آدم ندونه کدوم طرفیه؟

خیلی سخته آدم احساس کنه خدا انو از بنده هایش جدا کرده

خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا پرده ی گناهات آنقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه....

 




موضوع مطلب :